ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
ماندنی ترینم؛
همان روز، همان روز که آمدی با بارانی بلند سفید، رنگ ابرها. همان روز که آسمان پشت پلک هایت کبود بود یا یک جور آبی ِ بارانی. همان روز که قدم های کوتاهت کوچه پس کوچه های دلم را به قد و بالایت کوک ِ ریز زد. همان روز که هزار دستان صدایت الی الابد توی گوشم لانه کرد. همان روز مومن شدم به این که آمده ای مقیم شوی، بماااانی، ریشه کنی...
روشنایی ام؛
تو ماهی، منیری، نقض ِ آشکار ِ تمام قوانین تابیدنی. با من باش، من ِ تاریک، من ِ تنها، من ِ بی قاعده. با بی قاعده بودن دلم راه بیا، بتاااااب، روشنم کن، روزم کن. با من باش، با دلم راه بیا، بیا خورشید را دور بزنیم، باهم. ماهم، منیـــــرم...
نازنینم؛
شک ندارم، بامداد نگاهت روشن می کند این گستره ی وسیع ِ ظلمات را. طلوع کن با صفا، نور بیاور، با دست نه! دستانت را به من بده. با کاسه ی چشمانت، نور بیاور، طلوووع کن با صفا.
می بینی؟! می چشی؟! هوای این روزهایم بوی فلفل می دهد، تند و آتشین. نسیم باش دخترک، وزیـــــــــــدن بگیر.
مه جبینم؛
تقصیر من نیست که پیشانی ات پیشانی نوشتم شده. اخم نکن بانو، چین مینداز به سرنوشتم. لبخند بزن، شکوفه باران کن، بگذار لبانت غنچه کنند، بوسه می خواهم، هفت تا، فقط...
این پست رو خوندم نه خوردم اون هم با چاشنی "دلا دیدی،محسن نامجو"...حالم خوب شد!
خوشحالم... :-)
بسیار هم خوب بود این پستتان! مثل همیشه البته!
ممنون رفیق جان :-)
ای جانم.......... چه خوب بود
پ.ن: بالاش بنویسید مجردا نخونن... :))
مجردا بخونن...
سلام مطالب وبلاگتون خوندم خوشم اومد واقعا خسته نباشین
دوست ذاشتی یه سر هم به ما بزن 2 تا مسابقه بزرگ داریم شاید خودت جایزهاشو گرفتی
http://foorush.mihanblog.com/
سهم من رو تخس کنید بین بچه ها حالش رو ببرن :-)
عالی.. بی نظیر
خودتی :-)
دارم تصور میکنم مخاطب این کلمات بی همتا با خوندنش چه قشنگ بر آسمان ستاره باران سرمیسایند...مثل همه کلمات و نوشته های زیبایتان...نه ! عاشقانه ها همیشه تکند و بی همتا...به جای خودش زیبا و خواندنی و دلچسب بود....خدایا شکرت که هنوز در این درندشت بی در و پیکر پر از پستی و حقارت آدمهایت عشق در اندک خانه هایی باقی ست هنوز قلبهایی هستند که عشق را سرمی کشند و قلمهایی که از عشق اینگونه عاشقانه میسرایند آنقدر که حتی اگر خودت اینکاره باشی و مثنوی های عاشقانه ات شهره باشد دلت میخواهد بغض کنی و اشک شوق بریزی و دوباره و چند باره بخوانی....ماهم..منیرم.....لذت بردم جناب جعفری نژاد...عشقتان بر مدار و مهرتان بر دوام ان شاءلله
عشق را نمی دانم، اما "دوست داشتن" غرور آفرین است. قوی می کند آدمیزاد را، اعتماد به نفس ایجاد می کنم توی تک تک سلول های بدن آدمی که دوست می دارد و دوست داشته می شود.
"همان روز که قدم های کوتاهت کوچه پس کوچه های دلم را به قد و بالایت کوک ِ ریز زد."
گفتن که ندارد .. از محشر هم بهتر بود حتی
ممنون مریم جان :-)
چه خوب بود
خوبی از خودتونه...
فقط میتوانم بگویم
سلام خاتون خوبی های دل محمدحسین
چقدر دلم برای نگاهش تنگ شده
چقدر دلم گرفت وقتی گفت نمیتوانند روزهای تعلیل را به شهرمان بیاید
دوست داشتم ببینمش
ایشالا نوبه ی بعد...
هزار دستان صدای خاتونتان جاویدان رفیق....
مبارکتان باشد تا همیشه این کوک ریز زده شده ...
ارادتمندیم رفیق جان :-)
آخرش رو خیلی دوست داشتم. "اخم نکن... "
عااالی
من هم همیشه آخرش را مشتاق ترم :-)
اصن یه حالی داره مردا با قلم خودشون از خودشون واسه عزیزترینشون بنویسند ... واسه خانومشون ... اصن یه حالی داره نگفتنی با صدای خودشون ، با حال خودشون نوشته ی خودشون رو بخونند واسه بانوی دلشون ... اصن یه حس غروری داره ... یه حس خوب ... بنویس برایش بگذار حس غرور چاشنی لحظه های با تو بودنش شود .
میدانی یادم آمد به ترانه ی فرزاد حسنی و اجرای زنده در برنامه صبحی دیگر ...
هر چند گفتند لوس بازی است و ... اما من لذت بردم از دکلمه اش و چقدر حس کردم خوش به حال آزاده شده است ...
یه چیزی پشت چشماته که مغناطیس و رد کرده
شبای قبل تو باید به این تقویم برگرده
می نویسم، هنوز حرف دارم، زیاااااد
و این خوب است، به گمانم
محمد جان ، رفیق؛
قلم بی نظیرت اعجاز می کند، چین های پیشانی دخترک( خطوط سرنوشتت) کلاف کاموا هم که باشد با این همه صداقت و عشق تو باز می شود...
شک نکن
زندگی ات را با تمام وجودت نفس بکش ، عشقت را با چاشنی همین کلمات بی نظیر و عمیق ات؛تزریف کن به نفس های روناک... آن وقت می بینی شکوفه باران می شود؛ غنچه...هفت هزار ...
پ.ن: برای هزارمین بار خدا رو شکر می کنم که تو و روناک ات هستید، به قول نیل دونالد جهان به نور شما محتاج است
این حال و هوای خوش ، گوارای وجودت رفیق
شما همیشه لطف داشته اید به من و قلمم
ممنون رفیق
عالی ی ی ی ی ی بوود!
:گل ل ل ل ل ل ل ل ل
خیلی هم عالی!!!
خیلی هم :گل ل ل ل ل ل
گل به خودت، خارجیش میشه Goal back یا Own Goal یا یه چی تو همین مایه ها :-)))
مجردا خوندن و دلشون خواست... راضی شدی :)))
"عشق را نمی دانم، اما "دوست داشتن" غرور آفرین است. قوی می کند آدمیزاد را، اعتماد به نفس ایجاد می کند توی تک تک سلول های بدن آدمی که دوست می دارد و دوست داشته می شود..."
:-)
راستشو بگو چیکار کردی که با این متن منت کشی کردی
چقدر چسبید این متن عاشقانه در زیر شرشر بارون. همه بخونن و یاد بگیرن کاش، که زندگی چقدر راحت میتونه شیرین بشه..
هیچی رفتم سر کیف لوازم آرایشش خط چشم و رژ لبش رو برداشتم باهاش تو دفتر نقاشیم یه خانوم خوشگل کشیدم، تنها...
با خوشگل بودنش مشکلی نداشت هااا، تنها بودنش غصه دارش کرد انگار :-)
ای جان دلم
تو برای روناک میگی و من چهره خندان و شیرین روناک توی ذهنم میاد و حظ میکنم برای عشقتون.
مانا باشه این حس های زیبا
بس که مهربونی شما آبجی خانوووم
این پست بی نظیر بود آقای نویسنده...
قلمتون پررنگ..عشقتون پررنگ تر..
ممنون...
عشق کلمات را به رقص باد می کشاند و چنان کوه را در هم می درد که چون پر میان ابرها خود نمایی کند. من به قدرت عشق ایمان دارم و وقتی مردی اینچنین برای معشوقش قلم را به بازی می کشاند جز تحسین و تعظیم در مقابل نسل جاودان عشق چیزی ندارم...
سر بلند باشی رفیق
ﻋﺎاااﻟﻲ ﺑﻮﺩ...ﻋﺸﻘﺘﺎﻥ ﭘﺎﻳﺎ و ﺷﻴﺮﻳﻦ ....
زنده باشید
سلام
وچقدراین نوشتنها معجزه میکند...
عشق آسمانیتان مانا
دل هر دوتون همیشه شاد
علیک سلام
و ممنون، خیلی
عی بابا
ادم این پستا رو میخونه لذت میبره.اقا تعداشو بیشتر کنین لدفن منم هویجور سعی میکردم مثه دلی چهره ی روناک بانو رو تصور کنم ولی خب من ندیدمش واسه همین گفتم حسشو تصور کنم .هیچی دیگه کلی از تصورش ذوق کردم
همچین مستدام باشین،هم عشقتون هم خودتون، هم نوشته هات،اصن هم ما،اصن همه اقا. مگه ما بخیلیم؟!ایکون قاطی کردن:دی
امثال تو جنبه ی همین سالی یه دونه رو هم ندارن، زرتی قاطی می کنن حالا میگی زیاد تر بنویسم از اینا؟!! عمرررررن :-))
خداروشکر برای این عشق
:-)
همه اش خوب بود اما آن کلماتی که برای مخاطب قرار دادن استفاده کردی خیـــــــــــــــــــــــــلی خوبه....
وچقدر خوبه این جمله"با بی قاعده بودن دلم راه بیا"
مخصوصا وقتی تو زندگی عملی بشه...
بله، "راه آمدن" مایه ی دوام و قوام زندگیست :-)
خواندنی بود و سطر هایی بسیار دلنشین ....
موتو شکرم :-)
سلام جناب
از خواندن این سطور بی نهایت لذت بردم
عشق زیباتون مستداااام
شادی همیشه مهمان دلهاتون باشه
سلام خواهر جان
زنده باشی
"مه جبینم؛
تقصیر من نیست که پیشانی ات پیشانی نوشتم شده. اخم نکن بانو، چین مینداز به سرنوشتم"
میدانی جعفری جان؟
تو و بانویت من را یاد آقاجان ها و خاتون های قصه ها میاندازید..کنارتان نشسته ام در کافه ..مهمان خانه ی گرمتان بوده ام..با هم گفته ایم و خندیده ایم..اما هنوز برایم جوری هستید که انگاری از لای صفحات کتاب داستان قدیمی ای جان گرفته اید و آمده اید به روزگار ما. نمیدانم رازش در خنده های شیرین و صادقانه ی روناک بانو است یا قلم گرم و خاص تو..یا هر دو..
اما هر چه هست ناب است و دلنشین..
عشقتان که گرم است و گرمابخش، پس آرزویم این است که جانتان همیشه سلامت باشد دوستان نازنین من.
ممنون رفیق ِ جان :-)
هه!!! آره خیلی زیبا و خوندنی بود!!!
به خصوص وقتی بدونی هر یک ازین سر نوشته ها مربوط یه نفر مجزاست و این جناب نویسنده ی هرزه با زیرکی خاص خودش چهار نفر رو یکجا جمع کرده و زنان احمق تر از خودش دارند با خوندن این متن ذوق می کنند!!!!
چقدر وقیح و کثیف و نجسید شما...............
4 تا؟!
یا شمردن بلد نیستی یا یادت رفته پنجمی رو بشمری :-))
کاش بیشتر اطلاعات می دادی که خوب جماعت روشن شن که من دقیقا چقدر وقیحم :-)))
اهای "حقی که خاموش نمیشی"
حسادت تا این حد؟
چقدر شما قابل ترحم هستید
بخوانیدوبسوزید
به چی حسادت کنم؟!!!
من بسوزم؟! عمرا
شخصیت کریه نویسنده و چهار معشوق همزمان داشتنش قابل حسادت کردنه آخه؟!!!!!
خلایق هر چه لایق
هرررررررررررررررر
گفتم چهار تا ، تا میزان وقاحتت رو خودت تکمیل کنی و به پنجمیش خودت اشاره کنی!
نفرت انگیز آشغال هرزه
می دونستی IP ای که داری باهاش کامنت می گذاری یک بار دیگه اینجا با یه اسم دیگه ثبت شده؟!!
مطمئنن تمام آدم هایی که از اینجا رد بشن و کامنت های شما رو ببینن می تونن قضاوت کنن که کدوم ما نفرت انگیز تر و آشغال تریم. دقیقن به همین دلیل ترجیح می دم دیگه جوابت رو ندم و به میزان حماقتت لبخند بزنم خانوم :-)
بی نظیر است قلمتان , نگاهتان .... مانا باشید .
هیچی رفتم سر کیف لوازم آرایشش خط چشم و رژ لبش رو برداشتم باهاش تو دفتر نقاشیم یه خانوم خوشگل کشیدم، تنها...
با خوشگل بودنش مشکلی نداشت هااا، تنها بودنش غصه دارش کرد انگار :-)
آخی...
بنده خورشید پورامینی هستم و دراین بعداز ظهر سرد جمعه ای نشستم آرشیوتونو شخم می زنم و بعضا بساط آبغوره گیری به راهه..