ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
خدا رحمت کنه حسین کسبیان رو...
خراب اونجایی ام که تو فیلم مادر توی نجاریِ پسرش -اوس مهدی- نشسته بود و رو به ماه طلعت گفت: "آقا بزرگ بودن ِ ما هم خلاصه میشه زمستونا به آبگوشت، تابستونا به آب دوغ..."
القصه؛
پس پریروزا، بعد عمری اِهن و تُلپ و کلی عقبه ی جهالت نشستیم بالا سر کاسه و با همین دستا کارد آشپزخونه دست گرفتیم و سر خیار بریدیم و سالاد شیرازی ساختیم واسه پای سفره ی نهار.
منو نیگااااا، نقلی نیستا اما خب زور داره، کسر لاتیه به مولا. حالا بوگو چرا؟
چون ما که الان به این روز افتادیم و های های مون رفته و وای وای مون مونده و کارمون کشیده به سالاد شیرازی ساختن! خیلی سال پیش، کنار دست آقامون نشسته بودیم و حسرت می خوردیم و آرزو می کردیم که کاش یه روزی قد بکشیم و بزرگ شیم، اونقدر که یکی بیاد عین خانم جانمون با عزت و احترام جلو پامون پارچه چهل تیکه پهن کنه و کله قند سفید بذاره جلومون و شیرین زبونی کنه که: "آقــــــــــــــــــا، تصدقت بشم، کسی نیست تو خونه زورش برسه قند بشکنه الّا شما"
اینا رو گفتم که بگم ما که حسرتمون اون بود، این شدیم، خدا به داد شماها برسه که حسرتتون منقاش دست گرفتن و ابرو نازک کردنِ!!
+ منقاش: ابزاری که با آن موی را از بدن می کنند، موچین
++ من بعد، هر از گاهی این ریختی می نویسم، با موضوع بندیه "نسلمون سوخت"
+++ این پست، داغ داغ، چسبید به تنور وبلاگستان...اینجا
ها ها ها...
آقای بلاگر! دست شما درد نکنه. تو این دنیای وانفسا هیچ کس نیست زورش برسه و ما رو اینطور بخندونه الا شما...
مایه ی مسرته برای من، به خداااا
اصش خود خدا در مورد بنده هایی که بنده هاش رو شاد می کنن یه چیزای خوبی گفته و یه وعده های بهتری داده که الان هر چی زور می زنم یادم نمی یاد چی بود. ولی بود :-))
ادبیاتتون خیلی قشنگه خوشم اومد از این سبک نوشتاری....حیف که دیر کشف کردم اینجا رو...واقعا منم حسرت میخورم که چقدر دور شدیم از اون همه حرمت و عزت و احترام و اینکه هر کس سرجای خودش بود..پدر و مادر حرمت داشتند..بچه حدشو میدونست..هر چی سرجاش بود
ارادت خانوم
دیر و زود نداره که. اساسن تو این دنیا طول خیلی چیزا مهم نیست مثلا طول آشنایی ها یا طول یه رفاقت. مهم عرضشه، عمقشه
در مورد عصر حاضر هم فقط: وااسفااااا
با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترم و فرهیخته ی گرامی
این پست شما به عنوان پست برگزیده در ستون گزیده های وبلاگی جهت بازنشر به نمایش در آمد
با تشکر
لینک مستقیم جهت پیوند به صفحه ی مورد نظر:
http://weblogstan.ir/weblog-selective/1542/%D9%86%D8%B3%D9%84%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA
کی میره این همه راهوووو؟
بی خیال بابا، این فرهیخته رو جدی گفتین؟ دوربین مخفیه خداییش؟
دم شوما گرم، Any way
آرا والا! خداسایه ی همه پدرها رو حفظ کنه ایشالا. یادمه مرحوم پدر بزرگم یه سفره قندی (در گویش خراسانی سفره ای پارچه ای که دایره مانند بود مخصوص شکستن قند) جلوش بود با یه تیشه ی کوچیک مخصوص قند ! قند ها رو خورد میکرد اون تیکه هایی که ازش جدا می شد و خیلی نرم بود (ما بهش میگیم شکرک نمیدونم اسمش چیه ) رو میداد بخوریم. و همیشه سرش دعوا بود. حالا همه قند شکسته میخرند (البته مامان خانوم ما اونها رو دوست نداره و هنوز خودش قند ها رو خورد میکنه)...
هعیییییی روزگار
مامان خانوم شما کارشون درسته
البت بر عکس خودت بد مشدی :-)))
اصن یه وضی دلم برای شوما و نسلتون سوخت
نه که خودت واسه نسل رنگین کمونی :-)))
من فعلا از کادر خارج می شوم
بعدا که نطقم باز شد میرسم خدمتتون :)
Bawsheeeeeeeeee. فقط مواظب باش سرت به بالای کادر گیر نکنه
:-))
تکراری بود![](http://www.blogsky.com/images/smileys/030.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/011.gif)
نه واسه اونایی که اینجا رو می خونن، تو فیض بوق نوشته بودم که البت الان ویرایش شده اش رو گذوشتم اینجا
در ضمن فضولی بچه؟!!
خیلی باحال بود من که لذت بردم بی نهایت
خواهش میشه و خوشحالم
درود
دیگه بعید میدونم عزتها و بزرگی هایی که در قدیم وجود داشت تکرار بشن
نسل عزت ها و بزرگی ها کم کم داره منقرض میشه
گاهی به دوستام میگم که ما آخرین نسلی هستیم که به پدر و مادرهامون احترام میزاریم و پدر و مادرهامون آخرین نسل زوج هایی هستند که به معنای واقعی محبت و بزرگی در رابطه هاشون موج می زد
خدا رحم کنه به جامعه ایران از اون طرف بام افتاده چند سال بعد
امیدوارم که علاجی باشد، امیدواااارم
لامصب بعضی هاشون هم اینقدر قشنگ ابروهاشون رو برمیدارند که یه آرایشگر زنونه غلط بکنه بتونه اینجوری برداره.
امان از اون دخترایی که کشته مردهی این تیپ پسران. واقعا که چه دوره زمونهای شده
جناب جعفرینژاد خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید
چه عرض کنم والا در مورد مردای ورژن 92
به روی جفت چشام...
دوووووووووووووووووووووووووس داررررررررررررررررررم
همین دیگه میخاستم اعتراف کنی در چه مکان هایی رفت و آمد میکنی
من اصنم فضول نیستمممم
اصصصصصن :-)))
من چون از عواقب کامنتم می ترسم! :) فقط می گم خوندم و دوست داشتم بسیار.
بهت نمیاد ترسو باشی آبجی خانوم :-))
مصلحت اندیش چرا اما :-)
کیانا جان ما هم خوندیم فهمیدیم تکراریه
هررررررررررر
اما به روی خودمون نیاوردیم تا مملی خان انگیزه اش رو از دست نده!
دیدی خالی می بندی
این متن تازه است، واسه همین چند وقت پیش. هیچ جای دیگه هم ننوشته بودمش الا تو فیض بوقم. شمام که فیض بوق منو نداری. پس دیدی بد مشدی هستی :-)
نخیرم خوندم. اون تیکه بالا و فیلم مادر رو تازه اضافه کردی. منم توی فیس بوق خوندم چون متنش عمومی بود اره داداش من. برو از خدا بترس هرررررر
نخیرررررم اون تیکه ی بالا هم تو فیض بوق بود هنوزم هس ینی
هرررررررررررر
میخوای بگم دیگه چیا خوندم تو فیس ت؟.... نه بگم؟ هررررر
بگو.. ما که آبرومون رو ریختیم کف سینی، سینی ام گذاشتیم رو سقف مستراح. از آدم دو پا و گربه ی چهار دست و پا هم باکمون نیست شکر خدا :-)))
ینی این حرمت و احترام که قدیما بود چقد می چسبید
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/023.gif)
اما باز هم خوبه ... سالاد شیرازی ارزش این زحمت رو داشت
ای بدی نبود
روناک که خوشش اومده بود :-))
اااااااا بچه رو ضایع نکن!
اصن من قهر میکنم میرم تو کوچه خودمون بازی می کنم. یه جاهایی ش رو ویرایش کردی .ولی اصل مطلب همونه بعله
:-))
دیدین من گفتم استادید راست گفتم ....
استاد سالاد شیرازی آیا؟ :-))
باشه مملی خان! داریم برات... آدم دو پا و گربه ی چهار پا!!!!
بیتره برم لالا کنم... عجالتا روزتون بخیر
هررررررررررررر
همینه که هس
روز و شبت به خیر عمو جون :-)
ابرو برداشتن که سهله.
من حتی دیدم چار تا شیوید موشون رو میزامپلی می کنن!
بله. من چیزای دیگه هم دیدم که البت گفتن نداره :-)
خدا رحمتش کنه
حسین کسبیان رو
بله. خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه :-)
آقا جعفری نژاد جان،
همش پاچه بزیه.
م.ض جونم هم از منقاش استفاده نمی کنه.
:-)))
م.ض جونت که...
هیچی چون جونته و شمام رفیق مایی پس احترامش واجبه بی چون و چرا :-)
تکراری بوت ! بهله:دی
:-))
اصن شما خدای این مدل نوشتنای دلچسب هستید ها..
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/011.gif)
"منو نیگااااا، نقلی نیستا اما خب زور داره، کسر لاتیه به مولا. حالا بوگو چرا؟" این تیکه عالی بود
.
یه پیشنهاد:
متن های این سبکی(من بهش میگم داش مشتی) رو اگه دوس داشتین بخوونین و صوتی ش رو هم بذارید.. گمونم جالب بشه
..
لایک به کامنت اول ِ مَش خاموش ِعزیز
خاطره های پدر بزرگم برام تازه شد.. با اون ابهتش می نشست قند میشکوند و ما نوه هام در کمین شکار شکرک ها
...
میگما برادر ملت ِ وبلاگستان نشستن دم در وبلاگت که آپ کنی و سریعا عمومی ش کننا
راستش از یه مدت پیش خیالش رو داشتم همچین کاری کنم اما حسش نبود، حالا شاید امتحانی پست بعدیه "نسلمون سوخت" رو صوتی گذاشتم
ملت وبلاگستان لطف دارند :-)
راستی یه تیکه داش مشتی یادم اومد با خووندن متن.. بی ربطه ولی بامزه س:
شوما به پشه بال و پر بدی عقاب میشه
گفتم بی ربطه که
:-)
چقدر قشنگ!!!!!!!!!!!
بسیاااااااااااااااار لذت بردم!
مرسی ی ی ی
:گل
خودتی :-)
گل رو عرض کردم :-))
خاموش جان این بد اصفهونیو بیخیال تو ف.ب با خودم دوس باش :دی
آخه کمبود محبت تا چه اندازه؟!!
نه، خدا وکیلی :-))
سلام.خیلی قشنگ بود .بسی مشعوف شدیم نصف شبی.سلامت باشید و پایدار.
خواهش میشه خانوم معلم با مرام، رفیق قدیمی :-)
حواسم هست به این که شما حق آب و گل دارید به گردن این خانه و حق رفاقت قدیمی به گردن صاحبش :-) حواسم هست
سحر خطاب به دوستان: حالا تکراری باشه یا نباشه چه فرقی می کنه مهم محتواشه و زیبایی بیانشه که بی نظیر بود.
در ضمن خدا عمر طولانی بده به خانم جون و آقاتون جناب
( ینی خداییش عاشق خانوم جون گفتنتونم )
سلامت باشید خانووم
:-)
میگما وبلاگ نویس محترم و فرهیخته گرامی واقعا حیف این استعداد و توانایی و قلم بی نظیر و کلا حیف شما نیست که نوشته هاتون بخواد فوقش تو سایت وبلاگستان منتشر بشه آیا؟
آخه من چقدر حرص بخورم تو این زندگی؟
حرص نخورید فروغ جان
استعداد، اگر باشد، جاری می شود بالاخره یک روز. دیر یا زود فرق چندانی نمی کنه :-)
با این توضیح تفاسیر
من فکر کردم تو میخوای آبدوغ خیار درست کنی
ولی حالا توفیر نداره
سالاد شیرازی هم عشقه
جای بانوی خانه خالیست...
خالیست... :-)
منم رفتم تو فکر آبدوغ خیار. آبدوغ خیار تومنی صنار (همینو میگن؟) با سالاد شیرازی فرق میکنه. کلی ابهت و هیبت داره. دفعهء بعد روناک جانم که حوصلهء آشپزی نداشت، باد بنداز به غبغبت و بگو: ضعیفه ... شوما نمیخواد دس به سیا سفید بزنی. برو بشین کنج اتاق، فیس بوکتو چک کن. خودم الآن برات یه آبدوغ خیار مشدی درست میکنم که هزارتا گنده لات سر چاهار سوق (شرمنده. وسع ادبیات اینجوری ام همین قدره) تو عمرشون درس نکرده باشن. بعد قیافه بگیر مثل بابابزرگ خدا بیامرزت و یه کاسه آبدوغ خیار مشدی درست کن و بذار جلوی روناک جونم. خیلی نزدیک دستش نذار البته که نریزه رو کیبورد یه وقت. خودش برمیداره هر وقت میلش کشید.
اصلا هفته ای یک بار باد بنداز به غبغب و برای روناک آشپزی کن. خیلی ابهت داره به مولا. میگی نه، از همهء خانمهایی که میان اینجا سوال کن!
شما کاااااارتون درسته پروین خانوم جان
اصش هر چی شما بگی همونه، الا و فلا هم نداره :-)
:-)
با نظر پروین بانوی عزیز موافقم .. گفتم قبل اینکه بپرسین خودم بگم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
شماها دوباره کمپین تشکیل دادین تا چشم منو دور دیدین؟!! :-)
ممنون از توضیحت واسه منقااااش ... نمیدونستیم ...
خوبه که ... مردم باس تو خونه کار کنه خوووووووووو
حالا چه کله قند باشه چه کله خیار
خواهش میشه رفیق
مرد؟ خونه؟ کار؟ وا مصیبتا... آخر زمان شده به قرعااان :-)))
لایک به کامنت پروین بانو.
پروین بانو جون ایشالا من و م.ض هم به وصال رسیدیم از همین کامنتها برامون بگذار.
خیلی کامنت تاثیر گذاری بود.
:-))
خوشمان آمد به اشد وضعیت
جناب محمدحسین خان جان
اما همـــــچینم خیلی بدک
نیســـــتا سالاد شیروزی
دُرُس کردنه مردا......به
مذاقمان خوش آمد....
اِهِم اِهِم اِهِم........
یاحق...
خوشحالم آوا خانم گل :-)
خدایا حال روزمون رو نیگا !
سالاد شیرازی یک جاهل و کلاه مخملی خوردن داره !
تعریف از خود نباشه، بله خوردنی بود اتفاقن :-)
پروین خانوم خیلی باحالی به قرعان
عاشقتم بانو
لایک به کامنتت عزیز
-----------------------------
میدونی داداش؟! الان دخدرا دمبال مردای کارخونه دار هستن
نمیدونی یعنی چی به مولا قسم
باس شیرفهم شی
پس خوب گوش کن داش
مرد کارخونه دار یعنی مردی که هم کار داره هم خونه هم کار خونه رو بلده
-----------------------------
میگم محمد این پستت عجیب روی حرف زدنامون (مخصوصاً جامعه نسوان) تاثیر گذاشته
امیدوارم تاثیراتش مثبت باشه :-)
بعد آقا ما هیچ آرزویی نداشتیم عاقبتمون چی میشه؟ خیلی بد میشه ایا ؟ شما که دو سه تا خیار کوجه بیشتر از ما سالاد کردی می دونید آیا؟
مگه آدمیزاد بدون آرزو هم میشه. بگرد پیدا می کنی، تو وجودت رو بگرد نه توی دنیا رو :-)
واسه این+++
جعفری اینجا.. جعفری اونجا... جعفری همه جا .. زبل شدی ها!
ان شالله خبر کتابتون رو به ما بدید آقا
ان شاء الله
ممنون یسنا جان :-)
به گمونم نسل ِ شما با همچین چیزایی خاطره دارن
http://s2.picofile.com/file/7901089458/moien.mp3.html
دو سه تا دیگه هم هست
ولی هرکاری کردم آپلود نشدن
ایشالا آماده شد میرسونم دستت برادر :)
:-)
ممنون خواهر جان
کامنت پروین بانو..ای جانم
به نظرم مرد باید بیرون از خونه "مرررد" باشه
توی خونه هر چه با صفاتر باشه ابهتش بیشتره..حالا چه قند شکاندن باشه یا سالاد و آبدوغ خیار درست کردن یا تعمیر شیر آب آشپزخونه...قلدر بازی هایش هم بماند برای بیرون.
خودت از آن با صفا های روزگاری..میدونی چی میگم..
بله، خانم جان هم می فرمایند: "مرد باس شیر بیرون باشه و موش تو خونه"
هر چند صحت و سقمش اثبات نشده
سلام
تامل برانگیز نگاشتید قابل توجه نسل سوخته
سلام جناب رشوند :-)
دلمان گرفته بود...
مثل همیشه شاد شدیم با نوشته های دلنشینتان...
از عهده ما که خارج است...
خدا کند که "خدا" دلشادتان کند..
خوشحالم :-)
دوستم .. مقاش نه منقاش
سلام دوستم
باید عرض کنم نه خیر، همون "منقاش"
رجوع کنید به: http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-07aa12579ee548388205fb39de57ede0-fa.html
هر چند بابت توجه تان ممنونم :-)
چقدر از حرف خانم جانتون خوشم اومد
خانوم جان ما هم مثل تمام خانوم جان ها کارش درسته، زیاااااد
متن شیرین و جالبی بود... البته لحن بیانش به چهرتون نمیخورد!! نیازمند موهای فر ریز، سبیل کلفت و یک لنگ دور گردنتونه!! موفق باشید..
:-)
ممنون
لبخند و لایک به مقدار فراوان...
:-)
سلام
معرفی "گلبلاگ http://gulblog.blogsky.com/ ":
قصدمان اینست که گلِ پست های وبلاگ ها را بازنشر دهیم. به نوعی همان top posts) ) معیارهایی هم داریم علاوه بر سلیقه خودمان که اگر بتوانیم کمتر دخالتش می دهیم ولی بهرحال اجتناب ناپذیر است. هم به فرم توجه داریم و هم به محتوا و حداقلی از هر دو اینها لازم است برای درج مطلب وبلاگتان و البته یکیش باید خیلی خوب باشد و از کف استاندارد کلی فاصله به سمت بالا داشته باشد.فراجناحی هم عمل می کنیم و فیلترینگی به جز عرف و شرع و قوانین کشور نداریم. پیش خواهد آمد که با محتوای مطلبی مخالفت شدید هم داشته باشیم ولی به خاطر فرم عالیش انتشارش دهیم و ممکن است توضیحاتی بدهیم و بگوییم ببینید چگونه یک حرف باطل را اینچنین می شود زیبا گفت ، یاد بگیرید!
چون فرصت بازدید از همه ی وبلاگها را نداریم خود شما هم می توانید پست های تاپ وبلاگتان- یا هر وبلاگی که سراغ دارید- را به ما معرفی کنید.شرط درج نام وبلاگ در لینک ها هم درج حداقل 3 مطلب از آن وبلاگ خواهد بود بجز وبلاگهایی که عمریست آنها را می شناسیم. پست های قدیمی و تاریخ گذشته را نیز اگر خیلی خوب باشند انتشار می دهیم.حداقل کارکرد آموزشی خواهند داشت.ممکن است بعضی اوقات هم در رودربایستی هایی گیر کنیم و مطالبی از بعضی دوستان انتشار دهیم که حداقل های استاندارد را نداشته باشد که آن را با دیده اغماض بنگرید و بدانید اینجا ایران است ، ناگزیریم از بعضی پارتی بازیها. به استعدادهای جوان هم بی توجه نیستیم.
به امید روزی که این وبلاگ بشود منبعی مهم برای تحقیق درباره وبلاگ نویسی ایرانی.
به نویسنده ی بهترین پست های هفته ، ماه و فصل به انتخاب خوانندگان هدیه ای تقدیم می کنیم در حد وسع محدودمان. اسپانسر ما هم وبلاگ کهنه کتاب سعید (کتابفروشی سیار) است که این پیشنهاد را داده است و خودش هم زحمت ارسال هدیه را می کشد.همچنین به بهترین نوشته های مناسبتی هم (روز مادر ، روز محیط زیست ، نیمه شعبان ، ولنتاین و نظایر آن) هم همچنین.
مینیمال ، بانوان ، استعدادهای جوان ، طنز ، عکس و کاریکاتور ، شعر ، خاطره نویسی ، استخوان خوردکرده های وبلاگ نویسی ، معرفی و نقد کتاب ، لطیفه های ماندگار ، تحلیل سیاسی و ...بعضی از عناوین نوشته هایی است که به آنها خواهیم پرداخت.
اگر هم می خواهید پست های تاپ وبلاگتان را بصورت خصوصی به ما معرفی کنید از قسمت تماس با من وبلاگ استفاده کنید.