نوروز 92، ماهی های توی آکواریوم 8 سال را رد کردند، این یعنی پیر شده اند. یعنی اگر ماهی نبودند و مثلا آدم بودند حالا وقتش بود که بنشینند گوشه ی اتاق و تکیه بدهند به مخدّه و دل بدهند و به دلِ پُر قوری و سماور و دست بیاندازند دور کمر باریک استکان...
یا مثلا بروند توی فلان پارک ِ فلان محله، یک گروه "سابقن خشن" تشکیل بدهند و برای پیر زن های محل که با مانتوی کوتاه و جوراب رنگ پا، توی پارک قدم می زنند ایجاد مزاحمت کنند و یا دور نیمکت های سنگی بنشینند و تخته نرد بزنند، تیغی...
شاید هم یکی از همین روزها مجبور می شدند غصه دار و ناگزیر، بقچه ی دل شان را بزنند سر چوب روزگار و کوچ کنند به نزدیکترین "خانه ی سالمندان"...
اما خب پر واضح است که ماهی های توی آکواریوم آدم نیستند، ماهی اند. یعنی همین آب دم نکشیده ی توی آکواریوم را به هزار لیوان چای عطریِ فرد اعلاء ترجیح می دهند. یعنی دست و پنجه ی تاس ریختن ندارند و دلهره ی مارس شدن را نمی فهمند. یعنی تُنگ و آکواریوم خانه ی اول و آخرشان است.
ماهی های توی آکواریوم آدم نیستند، اما "پیـــــــــر" می شوند. پیر می شوند و گوشه ی آکواریوم کز می کنند و پولک هایشان را یکی یکی می سپارند به آب و این یعنی آرام آرام بی دفاع می شوند، یعنی بدنشان آماده می شود برای میزبانی از آخرین اتفاقِ آبکی زندگیشان، برای میزبانی از "مرگ"
***شماره های توی گوشی ام را زیر و رو می کنم همینطور صفحه ی دوستانم را توی فیض بوق. آن هایی که مدت هاست ازشان بی خبرم و میلی هم برای خبر گرفتن ازشان ندارم یکی یکی پاک می کنم و Unfriend ...
دوباره شماره ها را نگاه می کنم و دوستان فیض بوقی را هم. از کودکی ام فقط مسعود و حمید و وحید مانده اند. از تمام سال های مدرسه رفتنم فقط یک نفر مانده که دبیر فیزیک دوره ی دبیرستانم بود. از دوره ی دانشگاه چند نفر که اکثرشان ایران نیستند و آنهایی هم که هستند شعاع بودنشان از چند صد کیلومتر فراتر می رود. دوره ی سربازی هم که دوره ی کچلیست، حتی در زمینه ی رفاقت! بدبختانه روزهای سربازیم از رفیق هم کچل است.
ما بقی، تمام دوستان وبلاگی اند و رفقای اینجا...
الغرض؛
تصمیم گرفته بودم که چند وقتی را نباشم. کلی دلیل داشتم برای ننوشتن. اما از ریختن پولک هایم ترسیدم! از غریبه شدن توی این دنیا ترسیدم و از این که این آخرین سنگر را هم ببازم.
+ این پست به انضمام کلی تقدیر و سپاس تقدیم به
نیمه جدی صرفن به این جهت که بداند من و کلی آدم دیگر، قدرش را می دانیم :-)
از اونجایی که جمله آخر بوی تهدید می ده که می تونم باور کنم می تونم نه،پس باور می کنم :) و مرسی زیاد و پررنگ به خاطرش.
... دیگه اینکه غروب کلی غم آلود نشسته بودم سر کتابام و هی این جمله تون توی گوش م زنگ می زد که با کبوترای حرم چشم تو چشم میشم...
و غبطه می خوردم بهتون.
خوشحالم که باور می کنی نیلو جان
به یادت بودم، اینم باور کن :-)
منو حذف نکنین ها قول میدم یا فقط لایک کنم یا فقط کامنت بذارمه
شما حذف شدنی نیستین آبجی خانوم :-)
1- ماهی ها تا وقتی همدیگه رو دارند و عاشقند پیر نمیشن ، وقتی پیر میشن که از تنهایی کز کنند گوشه ی تنگ ...
2- تجربه ثابت کرده دوستان وبلاگی یا میتونند خیلی خیلی خوب باشند یا ممکن است خیلی خیلی بد شوند گاهی ...
امیدوارم دوستان خوب وبلاگی باشیم برای هم
سلام و خوش آمدید
من هم امیدوارم :-)
سلام
جاتون خالیه آقا ...
ایشاالله سفر خوبی داشته باشید و به سلامت برگردید.
ممنون رفیق :-)
به خودم که فکر میکنم میبینم سرعت حذف کردن آدمها تو من بیشتر از سرعت ارتباط برقرار کردن باهاشون ِ
خیر الامور اوسطها
سلااااااااام
زیارت قبول
سفرتون لذتبخش،پربار و بی خطر...
مشتاقانه متظر برگشتن شما هستیم
سلااااام آبجی خانم
سلامت باشین :-)
سلام مشدی محمدحسین
عیلک حاج خانوووم :-))
اگر برگشته ای، خوش برگشته ای و اگر هنوز نه، امید که خوش برگردی، رفیق...
برگشته ام و ممنون سارا جان :-)
ببین آدمو استرسی میکنین، هول شدم کامنتو توو پست قبلی گذاشتم
دقت کن دختر جان :-)
آقا شما برگشتین؟
در حال برگشتنین؟
برنگشتین؟
در حال برنگشتنین؟
قراره برگردین؟
ما دلمون تنگ شده ها...
ما هم :-)
رسیدن بخیر برادر
زیارتتونم قبول باشه انشالله :)
ممنون قاصدک جان
سلام آقا.
زیارت قبول.
هفته ی پیش من هم پیش آقا بودم.
صفا، نور، ایمان، عشق،... نمی دونم اسمشو چی بذارم.
اما اون بارگاه یه چیزی داره که هر دل آشوبی رو آروم می کنه.
راستش دلم واسش تنگ شده...
دعاهاتون مستجاب.
فکر کنم دعاهای شما بیشتر گیرا باشه دختر خانم گل :-)
سلاااام
زیارتتون قبول.
اینقدر دلم سوخت نگفته بودم به یادم باشید.
خیلی ممنونم،واقعا از ته دلم میگم.
سلام رفیق جان
به یادتون بودم، گفته یا نگفته :-)
محمد جان رسیدنت به خیر و زیارتت قبول درگاه حق .
همیشه به گردش و سیاحت و زیارت با روناک عزیز.
روناک جان زیارتت قبول و دلت پر از صفا و آرامش.
ممنون سمیرا خانوم عزیز
سلام مشهدی جعفری
رسیدنتون بخیر برادری.. همیشه به سفر اونم با روناک بانو
سلام آبجی خانم
زنده باشید
زیارتتون قبول
از کامنت قبلی جا موند
مو تو شکرم :-)
سلام آقا ...رسیدن به خیر ...ایشاالله همیشه به سفر و خوشی ...
سلامت باشید و ممنون
ما اومدیم بنویسیم چرا آپ نمی کنید؟ بعد فهمیدیم رفتید مسافرت ...بعد اومدیم بنویسیم کی برمی گردید؟ دیدیم برگشتید به سلامتی!
زیارت قبول
(:
ممنون دکتر جان :-)
هربار که به شیشه ی آکواریوم تلنگر بزنی خواهی شنید که از آن صدای مرگ می اید ..
هر بار...
واااااااااااای
لطفا باشید....
یاد خودم افتادم...
دیگه حرفی ندارم واسه گفتن...یا نوشتن توی وبلاگ...
اما در آسمونم رو تخته نکردم...تا بهونه ای باشه واسه ارتباط با دوستان...
حیف میشه...نکنید از این کارها
شما هم باشید، لطفن :-)
ما آمده ایم (به روال من آمده ام وای وای) به روناک خانم عزیزتر از جانمان سلام کنیم و خوش برگشتید بگوییم و برویم (به روال اومدم حالتو احوالتو بپرسم بروم)
پیرزن ... خوب حالا پیرزن هم نه، ولی خانم میانسال جلف هم اصلا و ابدا نداریم این دوروبرها!!
شما بزرگ این خانه و اهالی اش هستید و تاج سر من
بعللللله :-)
جناب آقای بلاگر عزیز سلام و عرض ادب؛
امروز وبلاگ تان را دیدم. خیلی خیلی هم لذت بردم از قلم روان و زیبای تان.
من هم چند وقتی است طعم خوش وبلاگ نویسی را مزه مزه می کنم ...
با اجازه لینک تان را می گذارم
اگر راهنمایی نمایید ممنون می شوم
ورودتون به دنیای بلاگستان رو تبریک می گم و امیدوارم از نعمات این سرزمین محظوظ و از آسیب هایش مصون باشید :-)
بازگشت پر غرور و با افتخار شما و روناک عزیزتان را خیر مقدم عرض می کنم ! ( پروین بانوجان دور از جانتان میانسال جلف می خواهید کامنت مرا بخوانید!)
کاش همه ی جلف های این مملکت شبیه شما و پروین جان بودن، کاااااااااااااااااااش
سلام آق محمد حالت خوبه رفیق؟
ببین با کیا میخوای بری سیزده به در
سلامت باشی جناب جوان
ممنون از دعوتتون
من به همه ی ماهیایی که میشناختم هم گفتم که مراقب پولک هاشون باشن،، شما قصد پست نوشتن نداری؟
قصدشو دارم، حالشو نه :-)
مآهی با تجربه ای بودین گویآ:)
آب نجوشیده دم نکشیده ی چای عطری هم آرزوست:)
+وبلاگتونو دوست داشتم:)
خوشحالم که دوست دارین :-)
سلام. انگار سفر بودین .زیارت قبول داداش.حیف شد نگفته بودم التماس دعا.انشالله که خوش گذشته.
سلامت باشی آبجی خانوم عزیـــــــز
به یادتون بودیم به هر حال :-)
مدتی بود که دلم لک زده بود برا پیدا کردن وبلاگی که دلم بخواد بشینم تمام نوشته هاشو بخونم. پیدا کردم الان!!!
برم بخونم... پست اول به دل نشست :)
برقرار باشید...
ممنون و خوش آمدید...
وبلاگ خوبی داری به من هم سر بزن ... خخخخخخخخخخخ:))))
کجایی ؟ماهی شدیم به قرعان
shinim binim Bawwww
همین جا :-)
لطفا در بروز رسانی این وبگاه اقدام نمایید.
روابط عمومی صنف وبلاگنویسان
به چشم :-)